نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب حسن رادیو
«از طرف مجلس به هر نماینده‌ای یک دستگاه ماشین پاترول داده بودند، ولی حاج‌آقا را همیشه با یک ماشین مزدا می‌بردیم، آن روز گفتم: ما برویم ماشین را تحویل بگیریم؟ حاج‌آقا چند بار سرش را کوبید روی داشبورد ماشین و گفت: من نمی‌دانم چه کار خلافی کرده‌ام که این آقایان خوششان آمده، نمی‌دانم خون چه کسی را می‌خواهند زیر پای من بیاندازند؟ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۰

«دکتر فارس که می‌دانست شب‌ها به ما غذا نمی‌دهد معمولاً شربت‌های سینه را که برای بیمار‌ها به بهداری می‌دادند روزی هشت، ده تا به ما می‌داد و ما آن‌ها را داخل سطل می‌ریختیم و کمی هم شکر به آن اضافه کرده و داخلش نان می‌ریختم و به عنوان شام می‌خوردیم ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین «سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۱۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۳۰

«حاج‌آقا گفت چند تا از این خیار‌ها برای عراقی‌ها ببرید. ما هر چی خیار قلمی و خوب بود چیدیم که خوششان بیاید و داخل یک ظرف ریخته و برای مسئولان عراقی‌ها بردیم. خیار‌ها را که دادیم، مسئول آسایشگاه را خواستند و او را به فلک بسته، حسابی کتکش زدند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین «سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۱۶۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۵

برگی از خاطرات آزادگان در اسارت؛
«یکی از عراقی‌ها آمد داخل اردوگاه و به حاج‌آقا گفت: ابوترابی! بازی می‌کنی؟ حاج‌آقا گفت: ما پیرمردیم، ما کجا، شما کجا؟ ما که بازی بلد نیستیم. عراقی گفت: تو پیرمردی؟ من هر روز با دوربین می‌بینم که تو بازی می‌کنی ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۵۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۴

برگی از خاطرات شهید "ابوترابی‌فرد"؛
نوید شاهد- «ظرف آش مرا آورد تا آش را با قاشق به من بدهد و بخورم. گفتم: حاج‌آقا من سل دارم و اگر این کار را بکنید شما هم مریض می‌شوید. گفت: پسرم این سل که می‌گویی چیه؟ تو دکون باز کردی. اینجا که اصفهان نیست زرنگ بازی در آورده‌ای، می‌خوای غذای بیشتری بهتو بدهند که این دکون را باز کرده‌ای؟ ...» ادامه این خاطره را همزمان با ولادت سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" از این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۹۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۳

معرفی کتاب "حسن رادیو"
کتاب "حسن رادیو"، خاطرات حسن علی یزدانی به کوشش حسن شکیب زاده و با مشارکت شهرداری قزوین در 75 صفحه و در اول 1393 ، دوم 1394 چاپ خود را تجربه می کند.
کد خبر: ۴۵۶۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۱